واریسکارگردان: سیروس الوند
بازیگران: فریبرز عرب نیا، حامد بهداد، نیوشا ضیغمی، زیبا بروفه، ویشکا
آسایش، آهو خردمند، علی اصغر طبسی، عاطفه کاشانی و با معرفی امیر نشاط
- خلاصه داستان:
روایت داستان مهندس میانسالی به نام والا است که در آستانه جدایی از همسرش است. در این بین دختر جوانی به نام ترمه برای طراحی دکور دفتر کارش می‌آید و رفته رفته این آشنایی به شکل‌گیری رابطه‌ای عاطفی می‌انجامد. والا که زخم خورده از زندگی مشترک است با احتیاط و کمی بدبینانه در این رابطه پیش می رود تا اینکه شخصی به نام سیاوش قدم در زندگی ترمه می‌گذارد و…
- قسمتی از دیالوگ:
یک سکانس از فیلم “پرتقال خونی” را در کافه سینما بخوانید:
ساعت فروشی لوکس- روز- داخلی
نمایی بسته از ساعت رولکس که روی میز ساعت فروش قرار می گیرد.
ساعت فروش نگاهی به والا می کند. والا (مردی جذاب در آستانه ۵۰ سالگی –
فریبرز عربنیا) با همان اقتدار همیشگی منتظر پاسخ او ایستاده است. ترمه (۲۵
ساله – نیوشا ضیغمی) عصبی و شرمنده دست در جیب مانتوی خود کرده و چند قدمی
دورتر از والا، از شیش? مغازه بیرون را نگاه میکند.
فروشنده: ببخشید اما من نمیتونم این ساعت رو پس بگیرم. شناسنام? ساعت رو تو اینترنت پر کردم و گارانتی اش هم از طرف شرکت صادر شده.
والا: وقتی آدم نمایندگی یک برند رو داره، کمترین چیزی که باید بفهمه اینه
که به قیمت بین المللی اون محصول پایبند باشه … اگه تو کمتر از ۵ دقیقه پول
این خانم رو بهش برنگردونی، هم در مغازه ات رو می بندم، هم اینکه کاری
میکنم هرچی تا حالا پول اینجوری از دست مردم گرفتی از تو دماغت بزنه بیرون.
فروشنده کمی ترسیده اما نمی خواهد از موضع خود پایین بیاید.
فروشنده: من کار غیرقانونی ای نکردم که. نرخ روی محصول بوده، این خانوم هم پذیرفتن.
والا: تو مثل اینکه حرف من رو نمی فهمی.
موبایل خود را بیرون می آورد و شماره می گیرد.
والا: الو؟ حاج محمود سلام، متاسفانه رفتارش همونجوریه که پیش بینی میکردم، بله، تو پاساژ گلستان (رو به ساعت فروش) پلاکتون چنده؟
فروشنده: ۸ قدیم، ۱۴ جدید بچه می ترسونی؟ حاج محمود کیه دیگه؟
والا مکالمه تلفنی خود را تمام میکند. یقه فروشنده را می گیرد و صورت او را
جلو می آورد و به مجوز ساعت فروشی که روی دیوار است اشاره می کند.
والا: وقتی هنوز رئیس صنفت رو نمی شناسی، بهتره بری چاقاله بادوم بفروشی.
فروشنده به یکباره خود را می بازد.
فروشنده: یه ساعت ارزش این همه دعوا نداره که. (دفتر حساب کتاب خود را
بیرون می آورد) من تا این خانوم رو دیدم خودم فهمیدم که بی اجاز? پدرش
اومده، برای همین اصلاً چک هاش رو نبُردم بانک.
ترمه که عصبی است کنار والا می ایستد و به صورت فروشنده خیره می شود.
فروشنده: بفرمایید … این چک چهار میلیونی که دادید، این چکِ یک میلیونیتون
که مال بیست روز آینده است، این هم یک و نیم پول نقدتون، (رو به ترمه) دفع?
بعد هم که می خواین خرید کنید اول با پدرتون هماهنگ کنید تا آدم این طوری
تو دردسر نیفته.
ترمه: شازده، این پدرم نیست. عشقمه. کسیه که من دوسش دارم و به هر زبونی هم بهش میگم نمی فهمه.
پیش از اینکه بغضش بترکد مغازه را با عصبانیت ترک می کند.
فروشنده: آقا یه زنگ بزنید به حاج محمود بگید که مسئله حل شد.
والا چک ها و پول هایی که روی میز است را برمی دارد و به دنبال ترمه می رود
چندگام بیرون مغازه به ترمه می رسد، ترمه در تلاش است تا بغض خود را از این تحقیر پنهان کند.
ترمه: اون یه کادو بود میفهمی؟ دستت نمیکردی، مینداختیش دور، هر بلایی سرش می آوردی بهتر از این بود که پسش بدی.
والا: تو مگه چقدر درآمد داری که یه همچین خرجی بکنی؟
ترمه: توروخدا این چرتکتو بذار کنار. من می خواستم یه جوری بهت بفهمونم …
والا: که دوستم داری …
ترمه: (عصبانی) دیگه ندارم (با بغض) خیالت راحت شد؟
این را می گوید و دور می شود. وارد خیابان می شود و در دل جمعیت گم می شود.
والا در پی اش می رود.
_____________________________________________
- دیگر عوامل فیلم:
تهیه‌کننده: محمد نشاط
فیلمنامه: پیمان عباسی
سرمایه‌گذاران: آرش پولادخان و نیوشا ضیغمی
فیلمبردار: محمود کلاری
صدابردار: حسن زاهدی
گریم: ایمان امیدواری
طراح صحنه و لباس: نازی پرتوزاده
تدوین: بهروز داوری زیر نظر سیروس الوند
عکس: علی نیک‌رفتار
روابط عمومی: سهیل سلیمانی
ads